loading...
بهترین مرکز دانلود نرم افزار اندروید
D@rk $ector Hacker بازدید : 72 سه شنبه 22 مرداد 1392 نظرات (0)

پیش نیاز: اندروید ۱٫۵ و بالاتر

 با استفاده از اپیلیکشن Due Today می توانید به آسانی کارهای خود را سازمان داده و آن ها را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنید . شما حتی می توانید کارهایی را به یاد آورید که دیروز نتوانستید آن ها را به اتمام برسانید ! از این پس وظایف و کارهای خود را تنها به این برنامه بسپارید . لازم به ذکر است که این نرم افزار از ویدجت های اختصاصی پشتیبانی کرده و به شما این امکان را می دهد تا آن ها را در صفحه نمایش گوشی اندرویدی خود قرار دهید .

ویژگی های اصلی:

ارائه گزارش روزانه ، ماهانه و هفتگی

هماهنگ سازی آسان با ToodleDo

انجام راحت تر وظایف

به یاد داشتن وظیاف

تغییرات نسخه اخیر:

اضافه شدن حرکت کشویی

پشتیبانی از چندین پنجره

رفع برخی اشکالات

D@rk $ector Hacker بازدید : 81 سه شنبه 22 مرداد 1392 نظرات (0)

♥"♥رومان عاشقانه باران عشق♥"♥

فصل اول

وقتی رسیدم ساعت 10 شب بود.دیر رسیده بودم مراسم تموم شده بود.دیدم علی کنار خواهرش ایستاده وداره با

محسن حرف میزنه.خواستم جلوبرم بگم ببخشید که دیر رسیدم ولی پاهام اینقدر درد میکردند که ناي رفتن نداشتم

 

کناري درختی که کنار حوض بود نشستم وصبر کردم تا حرفشون تموم بشه.

 

داشتم باپاهام ورمیرفتم که یکی دستشو گذاشت روي شونم،آرش بود.آرش تویی؟! بهم خندید وگفت:پ ن پ فقط

شکلم شبیه آرشه.

اه بابا تو هم وقت گیراوردي تو این شرایط داره منو مسخره میکنه. دیدم بازم شروع به خندیدن کرد وگفت :بابا

چته؟مگه کشتیات غرق شده یا اینکه عاشق شدي؟آخ بسوزنه پدر عاشقی ببین با جوون مردم چیکارکرده.

گفتم:چرت وپرت نگو آرش ،دیونه شدي؟مگه بچه ام.دارم فکر میکنم چطوري میتونم از علی معذرت بخوام .آخه

دیر رسیدم قول داده بودم حتما تو عروسیش شرکت کنم.

واي عجب آدم بیخودي هستم .چطور تونستم به قولی که بهش دادم عمل نکنم.آهی کشیدم وگفتم به نظرت چطوري

میتونستم از دلش دربیارم؟آقاي محترم به جاي نیشخند ببین راهی میتونی پیدا کنی؟!

کمی فکر کرد وگفت:آره پیدا کردم خیالت راحت باشه.فکر نمیکردم اصلا فکري تو سرش باشه.گفتم:واقعا تو عم

فکر میکنی؟من که...

یکدفعه دستمو گرفت ودنبالشخودش کشید.هی داري چیکارمیکنی؟!!دستمو ول کن .گفت :بیا کارت نباشه مگه

نگفتی راه حل پیدا کنی.بالاخره منو تا پیش علی کشوند.

چشمم به چشم علی افتاد.داشت همین جور منو وآرش نگاه میکرد:بچه ها؟سعید تو چرا نیومدي؟یا من متوجه

نشدم؟انگار روم اب داغ بریزند.عرق از پیشونم میرخت با این که میدونستم دیگه فایده اي هم نخواهد

داشت.گفتم:علی آخه من...که آرش حرفمو قطع کرد وخودش سخنرانیشو شروع کرد:خوب علی جون بذار بهت

راستش بگم سعید با یکی قرار داشت که مهم تر از عروسی تو بود علی؟قراره سعیدم به زودي ازدواج کنه.با شنیدن

این حرف همیجوري وایسادم .از خودمم پرسیدم :شاید دارم خواب می بینم.

علی با شنیدن این حرف منو تو آغوش گرفت وگفت :اگه اینجوري باشه اصلا ناراحت نیستم قبلا چرا نگفته

بودي؟واقعا نمیدونستم چی بگم؟با گفتن آخه رضا حرفمو قطع کرد وگفت:خیلی نامردي سعید؟مگه ما غریبه بودیم

ولی الان خوشالم.

یک ساعت از این ماجرا گذشت ولی هنوز باور نداشتم آرش این حرفاي احمقانه رو زده .چطور تونست منو تو

همچین شرایطی قرار بده.

آرش را صدازدم ودر حالی که یک نوشابه رو تو دستش داشت گفت:بیا آقا داماد .چقده خوب بود عروسی علی

وسعید تو یک شب بود.آخ حیف شد.غزل(خواهر علی)گفت:آرش میتونی بس کنی منظورت چیه که یک شب

بود.مثل اینکه علی بزرگتر از آقا سعید هستش.حالا براي آقا سعیدم خیلی زوده.از حرفاش هیچی حالی نمیشدم .از

روي عصبانیت بود ویا ... بعد از این که همه مهمونها رفتند علی پیشم امد وکنارم نشست:خوب سعیدجون بگو ببینم

اي کلق حداق من که رفیق چندین ساله ات هستم نباید میفمیدم.

قلبم داشت تند تند میزد.کاش میرفتم زیر زمین.ولی باید یه چیزي میگفتم که قانعش میکرد:هنوز خبري نیست حالا

ببینمین چی میشه.دروغی بزرگی را گفتم ولی واقعا میتونستم راستشو بگم.بگم که تقصیر ترافیک لعنتی شد آخه

چطور میتونستم لبخندي که روز عرویش به لب داشت پاکش کنم.

بعد از چند دقیقه اي که علی زد ومن سکوت کرده بودم رضا پیشمون آمد وگفت:علی آقا میتونی همسرت ون بهمون

معرفی کنی؟ گفتم رضا بزار برا یک وقت دیگه الان فکر کنم علی جون سرش شلوغ باشه.من میرم اگر میخوایید

بیایید؟

رضا به شوخی گفت:مگه باهام دعوا داري؟حالا بزار براي وقت دیگه.بهت میگم.

ولی بعد از چند دقیقه اي که بحث کردیم بالخره راضیشون کردم که به خونه برم .تو ماشین که نشسته بودم به

حرفاي آرش فکر میکردم.اي پسره احمق چطور تونسیت بهش دروغ بگی.البته دستش درد نکنه باعث شد د یگه

پیشش خجالت نکشم حتی علی ازم تعریف کنه ولی نکنه یادش بمونه وفردا ازم بپرسه که باکی قراره ...

عشق؟دوست داشتن؟رفاقت بین دو عاشق؟چرت وپرت بود من اصلا به این چیزا فکر نمیکردم وبهش معتقد

نبودم.هه عشق؟ دیگه خودمم به بی خیالی زدم منو چه به این حرفا...

خسته وکوفته پیاده شدم ووقتی وارد خونمون برم مستقیم رفتم تو اتاقم .پدرم انگار صداي پاهایم را شنیده بود

ومنوصدا زد:سعید بیا ببینم کجا بودي؟ بدون این که چیزي بگم خودم را به خواب زدم.مطمئن بودم که پدرم گول

میخورد چون دو سه دفعه این کارو کرده بود ولی این بار بدون این در اتاقمو بزنه وارد اتاقم شد وکنار میز

کامپیوترم نشست وگفت:اي پسره احمق پاشو ببینم خودتو به خواب میزنی .مونده بودم آخه از کجا فهمیده بود

...مجبورشدم بلند بشم واز خجالت داشتم آب میشدم کاش این کارو انجام نداده بودم ولی کلمه احمق برام خیلی

جذاب بود چون هر موقع پدرم از این کلمه استفاده میکرد خبر خوشی داشت.

سعید میخواستم بگم فردا خالت اینا میاند.فردا که کلاس نداري باید بري اونا رو بیاري .نه کلاس ندارم ولی مگه

آدرس مارو ندارند.پدرم گفت:نه من خودم کار دارم خودت میدونی نمیتونم برم.راست میگفت از وقتی اینجا تهران

اومده بودیم روز وشب نداشت.پدرم تو یه شرکت تبلیغاتی کارمیکرد که سرشون همیشه شلوغ بود.

صبح که بیدارش دم به رضا زنگ زدم تا باهم بریم عادت داشتم هرجایی میرم یک نفر پیشم باشه.بعد از اینکه زنگ

زدم یک ساعت بعد راه افتادیم.رضا پرسید:خوب سعید داریم کجا میریم بازم همون جاي قدیمی خودمون.واي چقدر

دلم براش تنگ شده.خوب چرا به بچه ها نگفتی؟گفتم:منظورت چیه رضا منو مسخره کردي داریم میریم ترمینال

اتوبوس.آخه امروزه قراره خالم اینا بیان تهران.

پس از یک ساعتی که تو راه بودیم رسیدیم وبلند گوي ترمینال بود که میگفت:آقاي محمدي به بخش انتظار مراجعه

فرمایند.معلوم بود دیر رسیده بودیم امون از دست تو رضا ببیین معطلش کردي زود باش بریم الان خالم منو دعوا

میکنه.باعجله رفتیم وخالم همراه بیژن بود ولی نرگس را ندیدم.یعنی نیومده بود.دلم براش تنگ شده بود ده سال

،مدت کمی نبود.

با رضا رفتیم پیششون.سلام خاله جون شما خوبین؟خیلی دلم براتون تنگ شده بود .سلام سعید بابات کجاست

نیومد.نه خاله کار داشت من با دوستم رضا اومدیم.ببخشین دیر کردیم.دیدم خاله زد زیر گریه:چقدر دیر گذشت

چقد بزرگ شدي سعید.چقد آرزو داشتم قبل از مردنم تورو ببینم.باور نمیکردم ان روزا را ببینم .

به خودم گفتم:خاله جان این شمائید که این حرفارو میزنید.خاله جان منم او ندارم که این خودتون هستد.

راست میگفت حدود 2سال پیش بود که فهمی سرطان داره.به دور رم نگاه کردم ولی نمیتونستم احساسم بروز

ندم:خاله جان خواهش میکنم گره نکند .مطمئن م خو ب میشید مگه شما خدارو فراموش کردین .حالا بهتره

بریم.خواستم دست به چمدان بزنم که رضا دستم گرفت وخودش با عجله چمدون ها رو ازم گرفت وبه طرف ماشین

رفت.

پاك بیژن رو یادم نرته بودم انقدر احساس خاله شده بودم که وقتی بیژن گفت آقا سعید ما اینجا شلواریم دیگه

متوجه او شدم.

سلام بیژن شرمنده حواسم نبود ...قبل اینکه حرفم ا تموم کنم ادامه داد :آقا اجازه این دفعه بار آخرمون غلط

کردیم.خاطره خوبی بود که منو به دورانی که با بیژن همکلاس بودم انداخت چه روزاي خوبی بود بیژن،همین که

بغلم کنم حس میکنم هنوز بچه ایم.در آغوشم جا گرفت وبدون هیچ حرفی ودر سکوت رو رفتیم .

چند لحظه اي گشت که رضا گفت:آقا بس دیگه انگار صد اله همدیگه رو ندیدند په.گفتم:خفه میشی یا خودم خفت

کنم.خاله جان بیایید بریم.بیژن گفت:مرد حسابی فکر نمیکنی کس دیگه اي هم شه؟!

بعد از کمی تامل گفتم:نه !نه به نظرم ...بابا خواهرم!گفتم:دوغ میگی نرگس ...؟!!

بیژن:آره مگه نمیدونستی؟ پس ... یک لحظه به یه یاد روزي افتادم که ازش خداحافظی کردم،خواهش میکنم نرگس

خانم مراقب خودتون اشید.من حتما میام.یک سال بعد.باور کنید من مجبو هستم با پدم برم...

لحظه خداحافظی ازش بدترین لحظه عمرم بود میدونستم که رابطه ام بااون برادر وخواهري بود.من اینو بهش ثابت

کرده بودم ولی هشت سال گذشته بود.تو این فکر بودم چرا نرگش نیومده چه اتافاقی افتاده،نمیتونستم این فکرو تو

ذهنم نگه دارم گفتم:خاله جان نرگس نیامده؟ قبل اینکه خاله صحبت کنه بیژن بلند خندید وگفت :مگه من بدون

خواهرم جایی میرم.امده رفت دستاشو بشوره این دختره دست وپا چلفتی افتاد ولباساش کثیف شد.

خندیدم وگفتم:واقعا ؟! راست میگی خواهرت امده.قلبم آروم شد.نرگس امده؟دیدم رضا داره چپ چپ منو نگاه

میکنه مهم نبود چون من اصلا بهش نکرده بودم چی فکر میکنه.فقط مهم این بود که هم بازي کودکیم را بعد از

سالها انتظار می بینیم.

در حال صحبت کردن باخالم بودم که چشمام به چشاش افتاد.همین جوري مثل مجسمه ها وایسادم.

بیژن:اوهو به چی زل زدي؟ چی دیدي؟برگشت وخواهرش را نگاه کردودیگه حرف نزد .میدونست که باید تعجب

کرده بشم.با خندیدن زیر زبانی رضا به خودآمدم وگفتم:سلام نرگس.تویی واقعا؟!

با چشمانی که به نظرم قطره هاي اشکش میامد گفت:سلام آقا سعید چطورید؟ گفت آقا سعید مگه من غربیه

بودم.چطور تونست اینو بگه.نمیدونستم دلیلش چیه؟واقعا فرق کرده بود.دیگه هیچی نگفتم.فقط قبل از سوار شدن

به ماشین اینو زمزمه میکردم:خوشالم امدید خوشالم. تو راه درباره چیزاي زیادي با خاله حرف زدم .دونستم بیژن

یک شرکت کامپیوتري تو شهرشون زده.خیلی عاقه زیادي به هنر داشت نمیدونم چی شد رفت دنبال این کار

.وضعشو که پرسیدم گفت:خداروشکر پول بخور ونمیري درمیاد .


فصل دوم


احساس میکردم دیگه او به دوران گذشته فکر نمیکرد.من تمام خاطرات گذشته مان هنوز در کنج قلبم به یادگار

سپرده بودم.دلم میگفت باید او را به دوران گذشته نزدیک تر میساختم اما چگونه؟چند روزي بود که به خونه ما امده

بودند اما خونه قلبم هنوز تاریک بود.تو این چند روز میخواستم بهش نزدیکتر بشم اما او دوري را ترجیح میداد

دلیلش هر چه بود برایم مهم نبود آخه چرا اون همه خاطرات رو فراموش کرده بود.شایدم فقط تظاهر به فراموشی

میکرد.

چند روزي که که گذشته بود برایم یک عمر بود.دوست داشتم بیرون بزنم وجایی براي خودم پیدا کنم وزار زار

بگریم.

احساس کرده بودم من چه قدر تنها بودم وخودم اینو درك نکرده بودم.چرا از من دوري میکرد.من فقط یک جواب

میخواستم چرا؟چرایم چراهایی داشتم اما این رضا بود که منو از تنهایی درآورد:اي پسره احمق بیا بریم دیگه.انگار

سفر قندهار میخواد بره آخه این همه وسایلو براي چی میاري؟ گفتم خفه شو رضا اصلا حال وحوصله تورو ندارم

مگس نشو.باشه بابا من بیرون منتظرم آرشم اومده زود باش بیا امروز میخوام حساب علی رو برسم.آرش اومده اگه

اون بیاد من نمیام چطوري تونست... حق داشتم باهاش قهر باشم.

آرش که انگارحرفامو شنیده بود منو صدا زد وگفت :بابا اون روزي شوخی کردم جب آدمیه .شوخی سرت

نمیشه.خلاصه بگم ما کوتاه بیا نیستم امروز قول میدم مسابقه را ببرم.جبران میکنم . پیش خودم گفتم :آره جبران

میکنی علی اگه گذاشت تو ببري من اسممو عوض میکنم.

بالاخره سوار ماشین شدیم وبه ورزشگاه رفتیم قرار شده بود مقدماتی بین 6تیم برگزار بشه.مسابقه دو برایم جذاب

ترین ورزشی بود که بهش علاقه داشتم.به خاطر این مسابقه به من بچه هاي لاغرمردنی میگفتند فقط من اینجوري

بودم.

وقتی رفتیم رخت کن علی رو دیدم که داره با موبایلش ور میره .آرش تو گوشم گفت:اي پدر عاشقی بسوزه ببین با

جوون مردم چیکار میکنه.ساکت شو تو که از اون بدتري.شنیدم با چندتا دختر آشنا شدي .مال اون که یکیه .دیدم

چشاش میخواد از حدقه دربیاد یکدفعه گفت:نه به خدا سعید منو این کار ا.کی بهت گفته .تو میشناسی مگه نه؟

نتونستم جلوي خنده ام رو بگیرم وبا صداي بلند که همه را متوجه من کرد خندیدم.همه به من نگاه کردند وهمین

کارم باعث شد علی متوجه امدنم بشه.

سلام سعید جون کی آمدي چی شده باز با این آرش چه نقشه اي ریختید.نکنه...گفتم نه علی من الکی خندیدم باور

کن راست میگم.یک بار دیگر من رو نگاه کرد وگفت:باور میکنم!!

قبل اینکه مسابقه شروع بشه دیدم بیژن در داخل زمین هستش.تعجب کرده بودم چطوري اومده اینجا من که ...اما

یادم رفته ربود که هشت پیش همین بیژن بود که جام قهرمانی تیم ما را گرفته بود.دونده خوبی بود ولی اتفاقی بدي

که براي نرگش افتاد باعث شد مهاجرت کنند.دقیقا میدونستم که میدونه چه احساسی بهش دارم.با دیدنش در زمین

مسابقه تمام روحیه ام از دست دادم.شاید بهتر بود من لطفش اون رو جبران میکردم.یادم میاد که اون سبب شد که

بیام این رشته وتشویق هاي خواهرش بود که تونستم سه سال بعد قهرمان دو سرعت باشم.اي کاش جبران کرده

بودم.

به طرفش رفتم وگفتم:بیژن تو اینجا چیکار میکنی؟چطوري تونستی ...حرفم را باگفتن خوب دیگه منم بیژن هستم

قطع کردم.میدونستم ولی خواستم به خودم تلقین کنم چه حالی داره.مسابقه هم شروع میشد .بیژن گفت :مطمئنم

میتونی برنده باشی فقط برو .سوت که زده شد دویدیم بعد از یک دقیقه علی را در کنارم دیدم.رقیبم بود ولی واقعا

دوست داشتم تو گروه من نیفته.ولی مسابقه جاي دوستی نبود باید پیش میرفتم

لحظات آخر اینقدر خسته شده بودم که ناي دویدن نداشتم اما به یادآورم بیژن چه چیزي رو بهم رفت میتونستم

حرفشو عملی کنم ولی علی با این فکر من جلوزد وفقط کمی تا خط پایان فاصله داشت.اما بلند شدم تا فکر این که

علی بتونه من ببره را بسوزنم آنقدر سریع دویدم که انگار پلنگ دنبال طمه اش باشه وتونستم به علی برسم ویک

لحظه پاي جلوم به خط رسید واین من بودم که برنده نهایی شدم.

نگاه علی تنفرنداشت وبا آمدن او وخنده اي که زد به من فهموند که واقعا رفیقمه .سعید خوشالم بالاخره تونستی

خودتو براي همه ثابت کنی.بهت تبریگ میگم.گفتم:علی میدونم میتونستی ببري ولی چرا... من!! چا اینجوري فکر

میکنی تو لایقش بودي.بیژن کنارم آمد وصحبت هاي مارو نیمه تمام گذاشت.

رضا گفت:خوب قهرمان شیرینی رو کی میدي خشکه حساب میکنی یا بریم ...؟گفتم :من واقعا برنده شدم؟ادامه

داد:خیلی گیجیه تو برنده شدي ببین علی چجوري خوشحاله .آرزو داشت تو برنده بشی . با شنیدن همه چیو

فهممیدم. دونستم علی بوده که منو قهرمان کرد.بدون گفتن چیزي حتی خداحافظی به طرف د رفتم وسوار ماشی ن

شدم وبرگشتم.حالم خوش نبود وبه این فکر میکردم چرا علی این کارو کرد؟چرا...؟

گوشه اي نشستم وبا این فکرها،خوابیدم.

سعید پاشو این چه وضعشه.ازت انتظار چنین رفتاري رو نداشتم. آخه چرا همین جوري والکی اومدي؟ چشامو باز

کردم وبیژن رو همراه نرگس دیدم.

گفتم:مگه چی شده آسمون که به زمین نیومده من فقط یه ذره خسته شده بودم ومجبور شدم شمارو تنها بذارم.

بیژن ادامه داد:متاسفم برات دیگه نمیتونم چیزي ازت بپرسم.

بیژن وایسا خواهش میکنم .من به خاطر علی ناراحت شدم .لحظه اي سرش را برگردوند ودیدم لبخند زد

وگفت:واقعا؟پس از چیزي خبر نداري.امد وکنارم نشست وکل ماجرا رو برام تعریف کرد.

تعجب کردم وگفتم:به خاطر همسرش؟!!باور نمیکنم باید ازش بپرسم.بیژن گفت:نباید اینو بهت میگفتم ولی این

رازو نگهدار داري خواهش میکنم.قول میدم فراموشش کنم.بهم اعتماد کن.

بیژن:پس میخوام پیش علی عادي رفتار کنی.اینو من ازت میخوام.ولی خوشالم میتونی آرزومو تو برآورده کنی.

با دلگرمی هاي او ونگاههاي گرم وصمیمی اش امیدوارم شدم.من میتونستم قلب بیژن را شاد کنم .باید این کارو

میگردم.

فرداي آن روز به همراه بیژن وخواهرش به مهمانی که علی ترتی داده بودم رفتیم.شب زیبایی برایم بود از خاطرات

کودکی با هم حرف زدیم.تازه فهمیده بودم که بیژن قبلا با علی دوست بوده اند ونرگس با همسر علی دوست بوده

اند.باور نمیکردم چجوري من نتونسته بودم رابطه بین اونها را بدونم.

سلام نرگس خانوم.بهتون منیژه رو معرفی میکنم.با دیدن همسر علی نرگس اشک شوق ریخت.سلام منیژه تو؟ !!!

علی گفت:ایشون همسرم من هستن نرگس خانوم.

نرگس منیژه را بغل کرد وبا صدایی که ما نشنویم دروگوشی چیزي به منیژه گفت

رضا:خوب دیگه بریم سر اصل مطلب.گفتم:مگه اصل مطلبی هم هستش که جنابعالی بگین.بفرمائید.از حاضر جوابی

ام حرصش گرفت وگفت:بابا منظورم اینه تعریف کنین قضیه از چه قراره .راستی آرش رو نمی بینیم نکنه با ...

حرفشو قطع کردوبه من باسر اشاره کرد که چیزي بگم.

گفتم: آرشم میادعزیزم حالا علی آقا چجوري نرگس خانوم با همسرتون آشنا هستند.

علی گفت:حالا ولش کن امشب برامون لذت بخش خواهد بود.امشب تولد همسرمه.

انگار مهمونیه امشبو به خاطر همین بودش .گفتم:خوب علی چرا قبلا به ما نگفتی لااقلی گلی میخریدم.همینو که گفتم

آرش یه دفه پرید وسط ما وگفت:خودت گلی سعید فک کنم یه دونش کافی باشه سلام بچه ها . رضا که با دیدن

آرش سراز پا نمیشخانت بلند شد وگفت:پسر کجایی تو حدود 2هفته اي نبودي.خوب من ...رفته بودم تفریح...شمال.

حرفاشو تکه تکه میگفت.من دوست نداشتم باهاش حرف بزنم.ولی علی با گفتن سعید الان میگفت کاش آرش اینجا

بود خیلی وقته ندیدمشقفل سکوتم را باز کرد. با کنایه گفتم:خوب بعضی ها به ما سر نمیزنند چرا ما سر بزنیم .اما

آرش انگار از شیرین زبونی اش دست بردار نبود وگفت:خوب بعض حتما وقت نداشتن. آه سرم داره درد میکنه اون

شربت رو بهم بدین.

همه خندیدند وآرش رو مسخره کردند.مهمانی جالبی بود.بالاخره میون حرفاي علی وبیژن فهمیدم که دوسال قبل از

اینکه مهاجرت کنند تو کوچه علی می نشستند.

بعد از خداحافظی از اونها من با بیژن ونرگس سوار ماشین آرش شدیم. باباي آرش از اون پولدارا بود.هر روز آرش

را با ماشینی میدیدم واین من بودم که حتی دوچرخه اي نداشتم حسرت به دل مانده بودم که روزي با ماشین پدرم

جایی بریم.فقط رفتن مهم بود وبس.

من از زندگی ام راضی نبودم.دوست داشتم خیلی زود زندگی مستقلی را شروع کنم .دوست داشتم با دیدن آرش

وعلی غرورم شکسته نشه.فقط سوار ماشین آرش شدم احساس عجیبی بهم دست داد .

نداي قلبم بود یا هوس نمیدانم.فقط با دیدن علی وهمسرش این احساس رو فهمیدم.با اینکه با آمدن بیژن ونرگس

مشغول شده بودم ولی دلم تنها بود وبس.این احساسم بود که میگفت من تنهایم.من ...با صداي بلند وفریاد آرش

بود که از این فکرها بیرون آمدم:کجایی سعید؟!!میگم شرمنده که نتونستم برات هدیه اي بیارم .هدیه قهرمانی

ات.خوشم اومد علی را بردي خیلی مغرور بود.گفتم:ها؟!چی میگی علی میتونست منو ببره آخرین بارت باشه پشت

سرش حرف میزنی.

آرش گفت:بابا شوخی کردم.من علی رو خیلی دوست دارم فقط خواستم سر به سرت بذارم .البته میدونستم اون

شوخی میکرد.از زمانی که دوستم شده بود هیچ کینه اي به دل نمیگرفت.مثل مگسا دورم وبرم میچرخید وهی حرف

میزد.نمیدونستم چرا ازدواج نکرده بود.فک کنم از هیچ دختري خوشش نمی اومد.دو سه بار خونشون رفت بودم

وآخرین دفعه اي که با پدرش روبرو شدم از دختر عمه اش حرف میزد که میخواند ازدواج کند. فکر میکردم خود

آرش خوشش نمی امد.

همیشه بهم میگفت که به عشق ودوست داشتن اعتقادي نداره.نمیدونم چجوري میتونست درباره عشق اینجوري

قضاوت کنه.برعکس علی که عشق را جوهره ي هر چیزي میدونست.به خاطر همین بود که زودم معشوقه اش را

پیدا کرد وازدواج کرد.

قلبم بین هزاران راه وبی راه مونده بود که کدوم یکی درست میگه؟واقعا عشق واقعی بین آدم ها میتو نست شکل

بگیره یا...

وقتی خونه رسیدیم خسته وکوفته به طرف تختم رفتم بدون اینکه حرفی بزنم.در اتاقم باز بود وقبل از این که بخوابم

حرفی از نرگس شنیدم"من به سعید افتخار میکنم.میدونم به خاطر تو بود که مسابقه را برده بهت تبریک میگم"

باور نمیکردم ...

 و در نهایت از ناشر عزیز این رومان جناب آقای "سید سعید بیاتی" قدر دانی و تشکر میشود

 


D@rk $ector Hacker بازدید : 74 شنبه 19 مرداد 1392 نظرات (0)

پیش نیاز: اندروید ۴٫۰ و بالاتر

 اگر به دنبال اپیلیکشن جامع آفیس هستید ، به هیچ عنوان نرم افزار قدرتمند Office Mobile for Office 365 را که توسط کمپانی مایکروسافت طراحی گردیده است از دست ندهید . با استفاده از این برنامه شما قادر خواهید بود تا فایل های آفیس خود نظیر مایکروسافت اکسل ، پاورپوینت و ورد خود را مشاهده کرده و آن ها را ویرایش کنید . یکی دیگر از قابلیت های اصلی این برنامه ، می توان به امکان  اشتراک گذاری فایل های آفیس در شبکه های اجتماعی ، ایمیل و … اشاره کرد . لازم به ذکر است که این نرم افزار از رابط کاربری بسیار خوبی برخوردار می باشد .

ویژگی های اصلی:

مشاهده فایل های پاورپوینت ، اکسل و ورد

امکان ویرایش فایل های آفیس

نمایش آسان فایل های آفیس

دسترسی اسان به اسناد

 

نسخه رایگان

RoundR

D@rk $ector Hacker بازدید : 69 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)

پیش نیاز : اندروید ۲٫۱ و بالاتر

RoundR نرم افزاری بسیار جالب است که با نصب آن می توانید گوشه های صفحه نمایش اندرویدتان را به صورت گردی در آورید و بر زیبایی آن بیافزایید . در واقع این اپلیکیشن با افزودن قوس های تیره بر روی صفحه نمایش کاری می کند که به جای داشتن اسکرین مستطیلی با گوشه های صاف از گوشه های گرد شده بهره بجویید .

D@rk $ector Hacker بازدید : 72 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)

پیش نیاز : اندروید ۲٫۰ و بالاتر

Task Manager EX PRO همانند دیگر نرم افزار های ساخت گروه GO در رده خود جزو قدرتمندترین هاست . با استفاده از این اپلیکیشن خواهید توانست به سادگی بر روی نرم افزارهای در حال اجرا بر روی اندرویدتان مدیریت داشته و آنهایی را که در پشت زمینه فعال می باشند اما احتیاجی به وجودشان نیست به سادگی ببندید تا افزون بر افزایش سرعت به دلیل خالی شدن فضای RAM ، مصرف انرژی تان نیز کاهش بیابد . قدرت بسیار بالا در کنار امنیت و البته کاربری بسیار ساده از جمله دلایلی است که می تواند به شما در انتخاب این نرم افزار کمک کند .
از جمله دیگر ویژگی های این اپلیکیشن می توان به بهره گیری از ویجت برای دسترسی سریع تر به امکانات ، پاک کردن کش ها و نیز فایلهای موفقت باقی مانده بر روی سیستم اشاره نمود .

تعداد صفحات : 40

درباره ما
محل مخصوص برای دانلود اندروید شما دانلود بازی,نرم افزار,لانچر,...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • نوشيدني آلوئه‌‌ ورا
  • آپدیت جدید دانلود منیجر
  • فرش ماشینی 1200 شانه
  • ساندویچ پانل دیواری
  • آتلیه کودک
  • مقاله
  • وی اس تی
  • متن کامل پايان نامه
  • پايان نامه حسابداري مالياتي
  • پايان نامه حقوق
  • پايان نامه علوم اجتماعي جامعه شناسي
  • پايان نامه دانلود
  • پايان نامه هاي ارشد
  • دانلود فايل پايان نامه
  • پايان نامه روانشناسي
  • دانلود مقاله معماري
  • خرید لباس
  • آتلیه عروس
  • دانلود فیلم ایرانی
  • انجام پایان نامه مدیریت
  • پایان نامه مدیریت
  • تور هند
  • چاپ کاتالوگ چاپ بروشور
  • خرید گیفت کارت آیتونز
  • انجام پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت
  • خرید سرور اختصاصی آمریکا
  • خرید فیلتر شکن در امپراتور وی پی ان
  • فروشگاه اینترنتی لباس
  • خرید جم کلش
  • خرید جم کلش رویال
  • تور دبی
  • خرید جم کلش رویال
  • دانلود مقاله مدیریت
  • دانلود مقاله مدیریت
  • دانلود مقاله مدیریت
  • دانلود آهنگ
  • نرم افزار
  • اس ام اس عاشقانه
  • تصفیه آب معصومی
  • لباس خواب
  • سرویس خواب نوجوان
  • رم مک بوک
  • خرید رم لپ تاپ
  • قیمت رم لپ تاپ
  • دانلود کتاب الکترونیک
  • دانلود رایگان فیلم
  • ارتقا رم مک بوک پرو
  • بخاری صنعتی
  • خاک پوششی
  • کمپوست ملارد
  • هواساز
  • تور مشهد
  • گوشی موبایل Huawei
  • مه ساز التراسونیک
  • تشریفات مجالس
  • درب ضد سرقت
  • سنجش و دانش
  • تور مشهد
  • درب ضد سرقت
  • تور استانبول
  • تور اروپا
  • تور آنتالیا
  • تور آفریقا
  • تور بلغارستان
  • خرید ساعت مچی
  • خدمات مجالس
  • فیلم
  • ثبت آگهی رایگان
  • مشاور برندینگ
  • تور کیش
  • تور دبی
  • آموزش برنامه نویسی اندروید
  • درج آگهی رایگان
  • همسریابی دوهمدل
  • آموزشگاه برنامه نویسی
  • آموزش تحلیل تکنیکال بورس
  • کاغذ دیواری
  • هارد SSD Samsung
  • چت
  • ساخت وبلاگ
  • شارژ خط به خط ایرانسل
  • خدمات مجالس
  • رطوبت ساز
  • فان20|جوک,اس ام اس,جک
  • مه پاش
  • پرینتر سه بعدی
  • فیلترپرس
  • مونوپاد
  • سالن قارچ
  • خاک پوششی
  • کمپوست قارچ
  • رطوبت ساز
  • مه ساز
  • فیلترپرس
  • پاسخنامه تشریحی کنکور سراسری 94
  • فروش سریال روی هارد
  • شرکت نقش و نما
  • قیمت دلار
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • آمار
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2060
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 279
  • تعداد اعضا : 220
  • آی پی امروز : 366
  • آی پی دیروز : 369
  • بازدید امروز : 2,511
  • باردید دیروز : 882
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 7,012
  • بازدید ماه : 7,012
  • بازدید سال : 265,634
  • بازدید کلی : 825,334